حانیه سالم | شهرآرانیوز؛ این روزها اگر از مردم بپرسیم آیا خوشبخت هستید، شاید پاسخ دهند: «ماشینم خوب است»، «کارم پردرآمد است»، یا «خانهام بزرگ است.»، اما آیا اینها تعریف نهایی خوشبختی است؟ ما اغلب، سعادت را در اشیا و موفقیتهای ظاهری جستوجو میکنیم؛ داراییهایی که در یک چشمبههمزدن، یا با یک تغییر در بازار، میتوانند از دست بروند.
امامهادی (ع) در زیارت جامعه کبیره، معیار سنجش را از «دارایی» به «همراهی» تغییر میدهند: «سَعِدَ مَنْ والاکُمْ، وَ هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ، وَ خابَ مَنْ جَحَدَکُم، وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ.» این جمله مانند یک معاینه دقیق از سلامت روح ماست.
در اینجا، «یاری کردن» اهلبیت (ع) یعنی همراهی با ارزشهایی که آن بزرگواران تجلی آن هستند؛ ارزشهایی، چون عدالت، مهربانی و صداقت. این همراهی همان ثروت نامرئی است که زندگیمان را از یک سراب به یک چشمه زلال تبدیل میکند و این چشمه زلال، چیزی نیست جز همان احساس آرامش بیدلیلی که حتی وقتی همهچیز طبق برنامه دنیا پیش نمیرود، در وجود ما جاری است.
«سَعِدَ مَنْ والاکُمْ» یعنی خوشبخت کسی است که شما را یاری کند. این «یاری کردن» یعنی چه؟ یعنی در جمع دوستان، اگر حرفی ناحق درباره کسی زده شد، از او دفاع کنیم. یاری اهلبیت (ع) در این است که نگذاریم حق، زیر پای مصلحتهای کوچک روزمره له شود. کسی که روحش با انصاف هماهنگ است و از حق دفاع میکند، حتی اگر در دنیا فقیر باشد، روحش غنی است. این همان ثروت حقیقی است که هیچ فردی نمیتواند از ما بگیرد و معیار واقعی سعادت ماست.
«وَ هَلَکَ مَنْ عاداکُمْ»، یعنی هلاک است کسی که شما را دشمن بدارد. دشمنی کردن با حقیقت، شبیه فردی است که از فرط تعصب یا حسادت، نخواهد خوبی دیگران را ببیند و برای کوچک کردن دیگران، خود را قربانی میکند. این فرد همانند درختی است که آب حیات را دریافت میکند، اما بهجای شکوفایی، ساقه خود را از درون میخشکاند. هلاکت در این نگاه، نه نابودی جسمانی، بلکه فرسودگی و پوچی روح است؛ یعنی فردی که تمام عمر را صرف جمعآوری داشتهها کرده، اما ظرفیت مهربانی را از دست داده است و در تنهایی مادیاتش میسوزد.
«وَ خابَ مَنْ جَحَدَکُم: ناکام است هرکه انکارتان کند.» ناکامی یعنی زیاد تلاش کنیم، اما نتیجه نگیریم؛ یعنی تمام عمر بدویم، اما از خط پایان بگذریم. این انکار در زندگی امروز، اغلب در قالب «کوچک شمردن فضیلتها» رخ میدهد. وقتی فردی پیشرفت همکار یا دوست و فامیل را فقط به پارتیبازی نسبت میدهد و از تلاش او چشم میپوشد، او در حال انکار یک حقیقت است. فردی که زیبایی را نمیبیند، هرگز از منظره جهان لذت نخواهد برد. او در مسابقه زندگی شرکت کرده است، اما بهدلیل خطای دید، جایزه اصلی را از دست میدهد.
«وَ ضَلَّ مَنْ فارَقَکُمْ: گمراه است هرکه از شما جدا شود.» گمراهی یعنی مسیر را اشتباه رفتن، حتی با سرعت زیاد. اگر اهلبیت (ع) را قطبنمای اخلاق بدانیم، جدایی از آنان یعنی پرتاب کردن این قطبنما به دورترین نقطه. این جدایی از کجا شروع میشود؟ از جایی که ما فکر میکنیم «من» بهتنهایی میتوانم خوب باشم و نیازی به این الگوهای اخلاقی ندارم. زندگی بدون نور معنویت، مثل رانندگی در مه غلیظ است؛ شاید با سرعت هم برویم، اما دقیقا نمیدانیم به کجا میرویم و هر لحظه احتمال سقوطمان در دره تباهی وجود دارد.
در عصری که هر روز یک مد جدید، یک ارزش جدید و یک باور زودگذر میآید، معیار سعادت همیشه ثابت میماند؛ یاری حق، دوری از کینه، پذیرش زیبایی و ماندن در مسیر روشنایی. این ثبات به انسان قدرت میدهد. وقتی ارزشهای اطراف متزلزل میشوند، فردی که بر مبنای این معیارها زندگی کرده است، آرامش دارد؛ زیرا میداند هرقدر هم که دنیا تغییر کند، او مسیر اصلی را گم نکرده است. این اطمینان درونی، قویترین سرمایه روحی در مواجهه با ناملایمات است.
این جمله امامهادی (ع) یک هشدار است، اما در بطن خود یک امید بزرگ را جای داده است؛ دعوتی است برای هر لحظه زندگی. هرکه بهنیکی و عدالت رفتار کند، به حقیقت پیوسته است؛ هرکه در دل خود کینه و ظلم را پرورش دهد، از نور دور شده است. این معیار برای همه زمانهاست. آنکه در این مسیر بماند، حتی اگر ساده زندگی کند و ظاهری پرزرقوبرق نداشته باشد، درحقیقت سعادتمند است؛ زیرا جامعه انسانی بدون نور اهلبیت، مانند شهری پرسروصدا، اما بدون گرمای خورشید است؛ پرجنبوجوش ولی سرد و بیروح.